وقتی میزان استرسمان بالاست، خرید کردن میتواند یک تسکین قوی و فوری ایجاد کند، مخصوصا برای خانمها. به این حالت، خرید درمانی گفته میشود. البته خرید کردن فواید خاص خودش را دارد؛ خریدن چیزهای کوچک که باعث شادی ما میشوند میتواند ابزاری مفید و انگیزشی برای زمانی باشد که قصد ایجاد تغییرات سالمی را داریم، یا روحیهی ما را بهتر کند، به شرط آنکه خریدن کردن ِ ما، تحت کنترلمان باشد. مشکل اصلی زمانی ایجاد میشود که خرید کردن آنقدر تکرا شود یا آنقدر سراغ چیزهای گرانقیمت برویم که هزینههای آن، به فوایدش نیرزد، این اتفاقی است که فورا میافتد! درست مانند زمانی که بدون احساس گرسنگی غذا میخوریم، ممکن است چیزهایی را بخریم که نیازی به آنها نداریم، و در واقع فقط تحت تاثیر استرس، خرید میکنیم! این عادت میتواند دردسرهای مالی ایجاد کرده و در معرض احساس خشم، فرسودگی و افزایش استرس قرار بگیریم.
نشخوار فکری یا ذهن مشغولیهای وسواسی
ممکن است شروعش اصلا بد نباشد: فرض کنید روز بدی را پشت سرگذاشتهاید، با یک دوست خوب صحبت میکنید، از شما حمایت میکند، به شما دلگرمی می دهد، تائیدتان میکند و خلاصهی کلام اینکه با او درددل می کنید، و در نهایت احساس بهتری پیدا میکنید. درست به همین دلیل است که حمایت اجتماعی، برای ما انسانها مفید است و میتواند یکی از مرهمهای قوی برای دلنگرانیها و استرسهای ما باشد.
اما مشکل از آنجایی شروع میشود که ما در مورد مسائل و مشکلاتمان زیاد، پرتنش و پر از احساس و یا بطور خاص حرف میزنیم. وقتی به جایی میرسیم که تنها روی منفیها تمرکز میکنیم، دیگر تمایل نداریم راهحلهایی را بشنویم که ممکن است مفید و مشکلگشا باشند. این حالت میتواند ما را به ورطهی نشخوار فکری بکشاند که نوعی تفکر عمیق است، تفکر عمیقی که شما در درون خود با دیگران و مسائلتان درگیر میشوید و در نتیجه واکنشتان به استرس، دیگر رویکرد مثبتی ندارد.
تفکر عمیق شاید از جای مثبتی شروع شود، جایی که قصد دارید راهحل مناسبی پیدا کنید، اما با تکرار و دچار کژروی شدن، در حلقهای از افکار منفی گرفتار میشوید. نشخوار فکری، تاثیرات مضر جسمی و روحی دارد. وقتی ما در همان ابتدا روی جوانب منفی تمرکز میکنیم، دیگر به سختی خواهیم توانست جوانب مثبت را ببینیم. با وارد شدن در مسیر مارپیچ روی به تباهی، استرسمان بیشتر شده و این استرس و فشار به شیوههای گوناگونی در بدن نیز احساس خواهد شد.
منبع:برترینها